TASLIS AGHDAS: September 2004

 

                         

Mittwoch, September 22, 2004

قدرت عظيم روح القدس در پنطيکاست



« ليکن چون روح القدس بر شما می آيد قوت خواهيد يافت و شاهدان من خواهيد بود , در اورشليم وتمامی يهوديه وسامره وتا اقصای جهان ...» (اعمال 1: 8)
اين سخنان را خداوند قبل از اينکه به آسمان برود به شاگردان برگزيده خود گفت , زيرا می دانست شاگردان برای خدمت الهی به قدرت
الهی که از آسمان داده می شود نياز دارند.
امروز نيز برای اينکه بتوانيم شاهدان واقعی مسيح باشيم نياز داريم از اعلی به قدرت الهی آراسته شويم .همانطور که مسيح شاگردان
خود را خوب می شناخت ما را نيز به خوبی می شناسد .او می دانست که شاگردان بدون پری روح قدرتی نخواهند داشت . کلام خدا به ما می گويد شاگردان حتی پس از اينکه فهميدند مسيح زنده است باز هم از سران قوم يهود می ترسيدند و به همين دليل در ها را برخود بسته بودند.(يوحنا 20 :19 و26 , اعمال 1 :13 )ومسيح پشت در های بسته بود که آنها را ملاقات کرد .
شاگردان با وجود اينکه سه سال ونيم با مسيح زندگی کرده واز نزديک شاهد اعمال عجيب او بودند وقيام مسيح از مردگان به عنوان
يکی از بزرگترين معجزات در مقابل چشمانشان انجام شده بود با اينحال بنا بر شهادت کلام باز هم از سران قوم يهود می ترسيدند.
بلی امروز هم ايماندارانی وجود دارند که می دانند مسيح زنده است وحتی مثل شاگردان در پشت در های بسته او را ملاقات کرده و اعمال ومعجزات خدا را در زندگی خود ديده اند اما باز هم از انسانها وچيزهای ديگر می ترسند. چنين ايماندارانی نه تنها قادر نخواهند بود تا اقصای جهان بروند بلکه حتی برای خانواده های خود نيز شاهد امينی نخواهند بود . در حاليکه آيه فوق الذکر ايمانداران را دعوت می کند که تا اقصای جهان شاهدان مسيح باشند . آيا اين وعده کلام برای امروز بی اعتبار شده است ؟
عيسی مسيح می گويد :« و چراغ را نمی افروزند تا آن را زير پيمانه نهند بلکه تا بر چراغدان گذارند. آنگاه به همه کسانی که در خانه باشند , روشنايی می بخشد . همچنين بگذاريد نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نيکوی شما را ديده , پدر شما را که در آسمان است تمجيد نمايند.»(متی 15:5-16) وباز می گويد :« شما نور عالميد , شهری را که برکوهی بنا شود , نتوان پنهان کرد »(متی 5 :14) مسيح شاگردان خود را تربيت نکرده بود تا از ترس سران يهود , پشت در های بسته باشند , بلکه همانطور که مقرر شده بود می بايد مانند شهری باشند که برکوهی بنا شده و پنهان نمی ماند . شاگردان دوست داشتند که مسيح را خدمت کنند اما به سبب ضعف انسانی نمی توانستند آنگونه که پسنديده اوست , او را خدمت کنند.
امروز ايمانداران زيادی هستند که به نوعی مثل شاگردان پشت در های بسته عمل می کنند .يعنی اينکه ايمان خود را آشکار نمی کنند ونمی خواهند که مردم يا خانواده آنها آگاه شوند , زيرا می ترسند موقعيت خود را در اجتماع يا خانواده از دست بدهند . چنين کسانی هيچ وقت قادر نخواهند بود که برای خدا مفيد باشند و به عبارتی اين دسته از ايمانداران همان ايماندارانی هستند که در زمين پر از خار رشد می کنند تا اينکه کاملا خفه شوند .آنها مانع پرتو نور خدا در زندگی خود می شوند ودر نهايت نور را از خود دور خواهند ساخت . زيرا نور داده نشد تا در ظلمت مخفی باشد بلکه در ظلمت بدرخشد و ظلمت رادور کند .:« و نور در تاريکی می درخشد وتاريکی آنرا در نيافت » (يوحنا 1 :5 ) آمين .ولی شاگردان مسيح نمی خواستند برای هميشه پشت در های بسته بمانند .امروز نيز شايسته نيست که ايمانداران در پشت در های بسته زندگی خود باقی بمانند. خدا راشکر می کنيم که خدا برای کسانی که طالب هستند شاهدان او باشند وعده ای عظيم دارد , او می گويد :« اينک من موعود پدر خود را برشما می فرستم . پس شما در اورشليم بمانيد تا وقتی که از اعلی آراسته شويد »(لوقا 24 : 49) پس از اينکه شاگردان اين وعده را يافتند کلام به ما می گويد :« .... به بالا خانه ای برآمدند .......و يکدل در عبادت و دعا مواظب بودند.» (اعمال 1 : 13و 14)
نتيجه پذيرفتن اين وعده از طرف رسولان ويکدلی و مواظبت در دعا اين شد که :« و چون روز پنطيکاست رسيد , به يکدل در يک جا بودند . که ناگاه آوازی چون صدای وزيدن باد شديد از آسمان آمد وتمام آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر ساخت .وزبانه های منقسم شده , مثل زبانه های آتش بديشان ظاهر گشته , بر هريکی از ايشان قرار گرفت وهمه از روح القدس پرگشته , به زبانهای مختلف , به نوعی که روح بديشان قدرت تلفظ بخشيد , به سخن گفتن شروع کردند.» (اعمال 2 : 1- 4) بله در اينجا خدا بود که بوسيله قدرت روح القدس درهای بسته را گشود وبه ايمانداران دليری بخشيد تا بتوانند به همه جای دنيا رفته , مژده انجيل را بشارت دهند . امروز ايماندارانی که طالب هستند تا نه خود , بلکه خدا درهای بسته زندگی ايشان را باز کند بايد مثل رسولان تجربه پری روح القدس را داشته بشند . اگر امروز ايمانداران اين تجربه را نداشته باشند نمی توانند شاهدان مسيح باشند .
از آن پس شاگردان نبودند که عمل می کردند بلکه روح القدس در آنها عمل می کرد و قوت خدا با قدرت آشکار می شد تا کلام را تاييد کند.
کلام در اين باره به ما چنين می گويد :« وايشان بيرون رفته ، در هر جا موعظه می کردند وخداوند با ايشان کار می کرد و به آياتی که همراه ايشان می بود ، کلام را ثابت می گردانيد.» ( مرقس 16 :20).وقتی ايمانداران از روح پر نباشند خدا نمی تواند آنها را برای نجات مردم بکار بگيرد .چون کسی که از روح القدس پر نباشد آماده خدمت نيست .
اما برعکس وقتی که يک تجربه حقيقی از پری روح القدس داشته باشيم ، خدا مردم را برای شنيدن کلام به نزد ما ( اعمال 2: 6 و 10: 5) وما را با هدايت روح به نزد افراد خواهد فرستاد( اعمال 8: 26- 29 و
10: 19-20 ) تعميد روح القدس سکوت را در زندگی ايمانداران می شکند و باعث می شود تا ما نيز با پولس همصدا شويم :« زيرا که از انجيل مسيح عار ندارم چونکه قوت خداست ، برای نجات هرکس که ايمان می آورد...» ( روميان 1: 16)

شرط يافتن روح القدس در کلام چيست ؟

زمانی که مردم بعد از شنيدن بشارت به نزد پطرس ورسولان آمدند وگفتند :« برادران حال چه کنيم ؟» کلام به ما می گويد « پطرس بديشان گفت : توبه کنيد وهريک از شما به اسم عيسی مسيح بجهت آمرزش گناهان تعميد گيريد وعطای روح القدس را خواهيد يافت » ( اعمال 2: 38 )
او در ادامه می گويد « زيرا که اين وعده است برای شما وفرزندان شما وهمه آنانی که دورند يعنی هرکه خداوند خدای ما او رابخواند » (آيه 39)
خداوند ما عيسی مسيح در اين خصوص چنين می گويد :« کسيکه به من ايمان بياورد، چنانکه کتاب می گويد ، از بطن اونهرهای آب زنده جاری خواهد شد اما اين را گفت درباره روح که هر که به او ايمان آرد اورا خواهد يافت ..» ( يوحنا 7: 38- 39)
برای يافتن روح القدس هر شخص بايد به سه نکته مهم توجه کند :
1- ايمان: ايمان به خداوندی مسيح وعمل نجات بخش او برصليب وپيروزی وی برمرگ توسط قيام از مردگان ،شرط اول واساسی برای برخورداری از عطيه روح القدس است . بدون ايمان به اينکه مسيح برای گناهان ما مصلوب شد وبعد از سه روز از مرگ قيام کرد هيچ کس نمی تواند از روح القدس پرشود.
2- توبه : واژه توبه در کتابمقدس به معنی بازگشت است . يعنی بايد هرشخص که خداوند او را بامسيح آشنا می کند از تمامی اعمال کج ومخالف با اراده خدا دست کشيده وبسوی خدا بازگشت نمايد وزندگی خود را به خدا تقديم کند . بايد به ياد داشت که در توبه انسان خويشتن را انکار می کند .
3- تعميد : تعميد اعتراف عملی ايمان می باشد در واقع در تعميد ، شخص بصورت عملی اعتراف می کند که خود راسهيم در مرگ وقيام مسيح می داند.عمل تعميد يک عمل تشريفاتی نيست بلکه يک اعتراف عملی ونشانه اطاعت نيز می باشد .
اگر اين سه قدم بصورت کتاب مقدسی در زندگی هرشخص انجام شود کلام می گويد که روح القدس به آنها داده خواهد شد تا شاهدان مسيح باشند . ايماندارانی که طالب يافتن اين وعده هستند بايد دايما در دعاها مواظب باشند.

حضور روح در کليسا
همانطور که پيشتر اشاره شد کليسايی می تواند در انتظار حضور ملموس خدا به واسطه روح القدس باشد که در آن يکدلی ومراقبت در دعا حاکم باشد . يکدلی زمانی ميسر می شود که به خدا اجازه دهيم ، ما را ازمنيّت هايمان آزاد کند .زيرا قدرت روح در زمان اتحاد بدن مسيح يعنی کليسا تجلی می يابد .کلام در اين باره چنين می گويد :«.... از شما استدعا دارم که به شايستگی آن دعوتی که به آن خوانده شده ايد ، رفتار کنيد. باکمال فروتنی وتواضع وحلم ، ومتحمل يکديگر در محبت باشيد وسعی کنيد که يگانگی روح رادر رشته سلامتی نگاه داريد . يک جسد هست ويک روح ، چنانکه نيز دعوت شده ايد در يک اميد دعوت خويش .» (افسسيان 4: 1-4 )
کمک روح در سختی وجفا
هيچ قدرتی در جهان نمی تواند در مقابل کليسايی که در يک دلی بر کلام تکيه دارد غالب آيد .مسيح گفت :« .....بر اين صخره کليسای خود را بنا می کنم وابواب جهنم بر آن استيلا نخواهند يافت .» ( متی 16: 18) شيطان ونيروهای شرارت هميشه با جفا دادن کليسا سعی بر اين دارند که ايمانداران به مسيح را از بين ببرند واگر ايمانداران مثل مسيح ورسولان از روح القدس پرنباشند نمی توانند در مقابل قدرت شيطان ايستادگی کنند .کلام خدا می گويد :« اما عيسی پر از روح القدس بوده از اردن مراجعت کرد وروح او رابه بيابان برد ومدت چهل روز ابليس او راتجربه می نمود ...»(لوقا 4: 1-2 )
بله عيسی زمانی توانست به مقابله با شيطان برود که برطبق شهادت کلام پر از روح القدس بود .اگر امروز بدون پری روح القدس ايمانداران به جنگ با شيطان بروند شکست آنان حتمی است .زيرا با قدرت انسانی خود نمی توانيم با شيطان ونيروهای تاريکی بجنگيم . کلام خدا می گويد :« خلاصه ای برادران من ، در خداوند ودر توانايی قوت او زور آور شويد .اسلحه تمام خدا رابپوشيد تا بتوانيد با مکرهای ابليس مقاومت کنيد زيرا که ما را کشتی گرفتن با جسم وخون نيست بلکه با رياستها وقدرتهاوجهانداران اين ظلمت وبا فوجهای روحانی شرارت در جايهای آسمانی . لهذا اسلحه تام خدا را برداريد تا بتوانيد در روز شرير مقاومت کنيد و همه کار به جا آورده ، بايستيد . پس کمر خود را به راستی بسته جوشن عدالت در برکرده ، بايستيد .ونعلين استعداد انجيل سلامتی رادر پاکنيد وبرروی اين همه سپر ايمان را بکشيد که به آن بتوانيد تمامی تيرهای آتشين شرير را خاموش کنيد .وخُودِ نجات وشمشير روح را که کلام خداست برداريد وبا دعا والتماس تمام در هر وقت در روح دعا کنيد وبرای همين اصرار والتماسِ تمام بجهت همه مقدسين بيدار باشيد .» (افسسيان 6: 10- 8 1 ) بله آراسته شدن از قوت اعلی يعنی همين .
زمانی که سران قوم يهود ديدند که شاگردان به چه قدرتی انجيل مسيح را بشارت ميدهند ، تمام نيروی خود را جمع کردند تا اين حرکت را متوقف کنند وسعی نمودند تا به هر طريقی که شده آتشی را که در روز پنطيکاست در شاگردان شعله ور شده بود خاموش سازند.
کلام خدا می گويد که رسولان در اين وضعيت چنين عمل کردند: « چون رهايی يافتند ، نزد رفقای خود رفتند وايشان را از آنچه کهنه ومشايخ بديشان گفته بودند ، مطلع ساختند . چون اين را شنيدند آواز خود را به يک دل به خدا بلند کرده گفتند : خداوندا تو آن خدا هستی که آسمان وزمين ودريا وآنچه در آنهاست آفريدی ، که بوسيله روح القدس به زبان پدرما وبنده خودداود گفتی : چرا امت ها هنگامه می کنند وقومها به باطل می انديشند : سلاطين زمين برخاستند و حکام با هم مشورت کردند ، برخلاف خداوند وبرخلاف مسيحش . زيرا که فی الواقع بربنده قدوس توعيسی که او رامسح کردی ، هيروديس وپنطوس پيلاطس با امت ها وقومهای اسرائيل با هم جمع شدند تا آنچه را که دست و رای تو از قبل مقدر فرموده بود به جا آورند والان ای خداوند ، به تهديدات ايشان نظر کن وغلامان خود را عطا فرما تا به دليری تمام به کلام تو سخن گويند. به دراز کردن دست خود به جهت شفا دادن وجاری کردن آيات و معجزات به نام بنده قدوس خود عيسی . چون ايشان دعا کرده بودند ، مکانی که در آن جمع بودند به حرکت آمد وهمه به روح القدس پرشده کلام خدا را به دليری می گفتند وجمله مومنين رايک دل ويک جان بود ، بحدی که هيچ کس چيزی از اموال خود را از آن خود نمی دانست . بلکه همه چيز رامشترک می داشتند.»( اعمال 4: 23- 32) امروز ، کليسا بايد درهنگام جفاطالب يک پری قويتر باشد تا بتواند بر شرايط مخالف غالب شود . در چنين مواقعی ايمانداران بايد با هم جمع شوند وصدای خود را به حضور خدا بلند کنند تا روح القدس بوسيله پری خود حتی در اين شرايط نيز ما را به کار بگيرد .می بينيم بعد از آنکه رسولان دور هم جمع شده ودعا می نمودند ، مکانی که در آن جمع بودند به حرکت در آمد وهمه به روح القدس پر شده ، کلام را به دليری می گفتند (اعمال 4: 31 )
برای ايماندارانی که در غربت ودور از کليسا بسر می برند ، خدا در دعاها ی شخصی وکلام است که کار می کند ايشان بايد در کلام ودعا امين بمانند تا روح القدس آنها راپر کرده برای خود شاهدانی بسازد ، اين افراد حتی در سختی ها و جفاها استوار می مانند وهمانند پولس حتی در زندانها و دادگاهها نيز وعده های کتاب مقدس را در زندگی محقق می کنند( متی 10: 17- 20 ومرقس 13: 9-11 ، لوقا 12: 11-12و21: 12-15)به اين سبب پولس توانست در همه جا شاهد مسيح بماند حتی زمانی که تنها بود . در واقع با داشتن پری روح هيچ گاه تنها نيستيم زيرا خود خداوند عيسی تا انقضای عالم با ما می ماند .اين نکته را نيز بايد به يادداشت که مهمترين لقب روح القدس ، تسلی دهنده است (يوحنا14: 26)وايمانداران رادر مواقع سختی تسلی ميدهد واين تسلی باعث آرامی جانهای فرزندان خدا می باشد .زيرا مسيح گفت که شما را بی سرپرست ويتيم نمی گذارم .

تعميد روح القدس
تعميد روح القدس يک تجربه مافوق الطبيعه است که هر ايمانداری برای اينکه بتواند شاهد مسيح باشد می بايد تجربه کند وبه اين خاطر در خيلی مواقع با خود نشانه های غير طبيعی به همراه دارد .تعميد روح القدس ما را به بدن مسيح پيوند می زند .کلام خدا در اين باره می گويد :« زيرا که جميع به يک روح در يک بدن تعميد يافتيم ...»(اول قرنتيان 12 : 13)
وقتی که ايماندار به صورت کتابمقدسی در آب وبنام خداوند عيسی مسيح تعميد می گيرد ، به خدا اعتراف میکند که عهد جديد را پذيرفته است وخداوند نيز در جواب اين عمل شخص را به روح القدس تعميد می دهد .روح القدس روح راستی است وزمانی که در ما زندگی میکند ما را به جميع راستی های کلام هدايت می کند وما رادرمسير راستی خدا حفظ می کند ( يوحنا 16: 13)

سخن پايانی
کلام خداوند به ما می گويد که در زمان آخر بسر می بريم وامروز کار اصلی روح خدا در کليسای مسيح اين است که عروس عيسی مسيح را برای ملاقات با داماد آسمانی آماده کند وبرای هر کدام از ما وظيفه ای تعيين می کند تا به آنچه روح می گويد وما راهدايت میکند توجه کنيم زيرا تنها کسانی که اجازه می دهند روح القدس آنها را آماده کند قادر خواهند بود مسيح رادرابرها ملاقات کنند.
کلام خدا به ما می گويد که ملکوت خدا در زمان آخر مثل ده باکره خواهد بود :« در آن زمان ملکوت آسمان مثل ده باکره خواهد بود که مشعلهای خود رابرداشته ،به استقبال داماد رفتند .وازايشان پنج دانا وپنج نادان بودند اما نادانان مشعلهای خود رابرداشته ,هيچ روغن با خود نبردند .ليکن دانايان ، روغن در ظرف خود با مشعلهای خويش برداشتند وچون آمدن داماد به طول انجاميد ، همه پينکی زده خفتند ودر نصف شب صدايی بلند شد که « اينک داماد می آيد به استقبال وی بشتابيد » پس تمامی آن باکره ها برخاسته مشعلهای خود را اصلاح نمودند ونادانان ، دانايان راگفتند :« از روغن خود به ما دهيد زيرا مشعلهای ما خاموش می شود » اما دانايان در جواب گفتند:« نمی شود ، مبادا ما وشما راکفاف ندهد .بلکه نزد فروشندگان رفته ، برای خود بخريد » در حينی که ايشان به جهت خريد می رفتند ، داماد برسيد وآنانی که حاضربودند باوی به عروسی داخل شده ، در بسته گرديد . بعد از آن ، باکره ها ی ديگر نيز آمده ، گفتند :«خداوندا برای ما باز کن » او در جواب گفت :«هر آينه شما رانمی شناسم ». پس بيدار باشيد زيرا که آن روز وساعت را نمی دانيد » ( متی 25: 1- 13)
بله باکره های نادان کسانی بودند که نخواستند در تمام قسمتها خود را با روح خدا هماهنگ سازند . لذا در پشت درها ماندند ، امروز روح القدس از طريق کلام خدا عروس را آماده می کند وکسانی که اجازه دهند روح القدس آنها راآماده کند همان کسانی هستند که مکاشفه 22 به ما معرفی می کند:
« روح وعروس می گويند " بيا" وهر که می شنود بگويد " بيا" وهر که تشنه باشد ، بيايد وهر که خواهش دارد ، از آب حيات بی قيمت بگيرد » ( آيه 17)
بله، عروس در آخر با روح القدس يک خواهد شد . باشد که اجازه دهيم تا خداوند از طريق روح القدس ما رابه قامت پری مسيح برساند .آمين
هميشه آماده باشيد ودعا کنيد زيرا وقت تنگ است .فيض خداوند با جميع شما باشد ؛ آمين
www.kelisanet.orgمنبع

Freitag, September 17, 2004

خون عیسی مسیح


خون عيسي مسيح

بعد از پايان جلسه ، مردي با قيافه غم زده و اندوهگين نزد واعظ آمده و گفت:
- شما همان آقاي فيني هستيد؟
- بله، خودم هستم.
- خواهشي از شما دارم. آيا امشب مي توانيد به خانه من بياييد؟ احتياج دارم كه راجع به روحم با شما صحبت كنم!
- با كمال ميل، چند لحظه صبر كنيد.
هنگامي كه چارلز فيني رفت پالتو خود را از رخت كن بردارد، چند نفر جلوي او را گرفتند و پرسيدند:
- اين مرد از شما چه مي خواست؟
- از من خواست كه به خانه اش بروم.
- اينكار را نكنيد!
- متأسفم؛ ولي من قول دادم كه با او بروم و خواهم رفت.
آن مرد كه كنار درب منتظرش بود با صداي بم و خشن خود به وي گقت:
- دنبال من بياييد.
پس از سه يا چهار ساعت پياده روي به خانه مورد نظر رسيدند.
- همين جا بايستيد.
سپس آن مرد، درب را باز كرد و به فيني اشاره كرد و گفت:
- بياييد داخل!
خانه ظاهر آراسته و زيبايي داشت. يك فرش زيبا و پرنقش و نگار فضاي كف را زينت داده بود؛ يك ميز كار لوكس، يك ميز- صندلي و دو مبل بسيار راحت مجموع مبلمان اتاق را تشكيل مي داد. مرد درب را قفل كرد، سپس به نزد فيني برگشت و اسلحه اي از جيب خود درآورد:
- نترسيد، قصد ندارم شما را بكشم، ولي چيزي كه از شما مي خواهم چند سوال است.
- آيا چيزي را كه سه روز پيش در موعظه تان گفتيد به خاطر داريد؟
- نه يادم رفته.
- شما گفتيد:«خون عيسي مسيح ما را از تمامي گناهان پاك مي سازد.»
فيني در جواب گفت:
- درسته، و خدا هم همچنين مي گويد.
- اقاي فيني، اين هفت تير را مي بينيد، چهار آدم توسط اين اسلحه كشته شده اند. اين اسلحه متعلق به من است. دو تاي اين آدمها توسط خود من كشته شدند و دو تاي ديگر توسط ديگران در «سالن» خانه من به هنگام يك درگيري كشته شدند. آيا براي آدمي مثل من امكان نجات وجود دارد؟
فيني جواب داد:
- «خون عيسي مسيح ما را از تمامي گناهان پاك مي سازد.»
- مسأله به همين جا ختم نمي شود. يك سوال ديگر: پشت اين اتاق، «سالني» هست. من آنجا انواع مشروبات الكلي را مي فروشم. من كاري مي كنم كه اكثر مراجعين من تا آخرين ديناري را كه دارند همين جا خرج كنند، و زنها و بچه ها را گرسنه و بي چيز مي گذارم. بارها زنهايي را ديدم كه بچه اي را بغل كرده، پيش من آمده و از من خواهش كردند كه به شوهرانشان مشروب نفروشم، ولي من نه تنها هيچ توجهي به درخواست آنها نكردم بلكه برعكس؛ آنها را بيرون كردم! آيا براي مردي مثل من امكان نجات وجود دارد؟
فيني جواب داد:
- خدا مي گويد:«خون عيسي مسيح ما را از تمامي گناهان پاك مي سازد»
- آخرين سوال، آقاي فيني، و بعد اجازه مي دهم كه از اينجا برويد: در مسير اينجا، هنگامي كه مي آمديم حتماً متوجه يك خانه كوچك قهوه اي رنگ در نزديكي هاي اينجا شديد. اين خانه شخصي من است. زن من به همراه دخترم مگي آنجا زندگي مي كند. حدود سيزده سال پيش براي كار به اينجا آمدم. با زني زيبا ملاقات كردم و البته به او نگفتم كه كارم چيست، خودم را آدم درستكاري جا زدم و با وي ازدواج كردم. وقتي كه در جريان زندگي واقعي من قرار گرفت، قلبش شكست. تنها چيزي كه مي توانم بگويم اين است كه زندگيش را به جهنم تبديل كردم. تقريبا تمام شبها را مست به خانه برمي گشتم، او را كتك مي زدم و از خانه بيرون مي انداختم و نهايتاً زندگي اي براي او ساختم كه هيچ حيوان وحشي ديگري اين كار را نمي كرد.
- يك شب تحملش به پايان رسيد، و همراه دخترم از خانه رفت. به دنبالش رفتم و او را با كتك بازگرداندم و از آنجا كه دخترم بين ما مانع ايجاد مي كرد، او را نيز وحشيانه كتك زدم و به گوشه اي انداختم؛ روي سنگ شومينه افتاد و دست كوچكش كاملا سوخت. اين بچه نه تنها روز خوشي را در زندگي نديده بلكه برعكس چشمانش نظاره گر صحنه هايي بوده كه كمتر بچه اي به سن و سال او شاهد آن صحنه ها بوده است. آقا، آيا نجات براي آدم هايي مثل من وجود دارد؟
فيني دوستانه، شانه هاي مرد را گرفته و تكان داد و گفت:
- چه داستان تاريك و غم انگيزي را برايم تعريف كرديد! بله زندگي شما چيز وحشتناكي است، ولي خدا مي گويد:«خون عيسي مسيح ما را از تمامي گناهان پاك مي سازد».
- ممنونم آقا، خيلي ممنون. لطفا براي من دعا كنيد.
- روز بعد حدود ساعت هفت صبح آن مرد برخواست، و در حاليكه عرض خانه را طي مي كرد؛ همه چيز را عوض مي كرد. وقتي كارش تمام شد به نزد خانواده اش رفت و خودش را در اتاق خواب حبس كرد.
همسر او به دخترش گفت:
- مگي، برو به پدرت بگو كه نهار آماده است.
دخترك وفتي به راهرو رسيد آرام آرام به طرف درب اتاق رفت و با ترس و نگراني گفت:
- بابا، مامان مي گه ناهار آماده شده، بيا پايين.
- مگي عزيزم، بابا نمي خواد حالا غذا بخوره .
دخترك دوان دوان از پله ها پايين آمد:
- مامان بابا به من گفت: «مگي عزيزم».
- تو بد فهميدي، برگرد بالا و به پدرت بگو غذا آماده است.
مگي به نزد پدرش برگشت و پشت سر او مادرش حركت كرد. مرد كه ابتدا تنها متوجه بچه شده بود، گفت:
- مگي، بيا اينجا!
دخترك با ترس و لرز، نزديكش آمد. مرد او را بغل كرد و روي زانوهايش گذاشت، سپس متوجه زنش شده گفت:
- تو هم بيا!
در حاليكه آنها را به گرمي در آغوش مي فشرد، مثل يك بچه گريه كرد و گفت:
- از حالا به بعد و تا هميشه، هيچ وقت از من نخواهيد ترسيد. امشب، عيسي پيش من آمد، او قلب سنگي مرا شكست و از من يك انسان جديد ساخت.
از مردي كه اسير دست شيطان بود، خدا يك موجود جديد، يك شوهر جديد و يك پدر جديد ساخت
لطفا با ما باشید
www.kelisanet.org منبع

برای بیداری دعا نکنید

براي‌ بيداري‌ دعا نكنيد!

شنا كردن‌ بر خلاف‌ جريان‌ آب‌...

«بيداري‌» واژه‌اي‌ است‌ كه‌ همواره‌ از زبان‌ مسيحيان‌ شنيده‌ مي‌شود. ما در پيغام‌ها، در سرودها و در دعاهاي‌ خويش‌، همواره‌ به‌ خدا و به‌ خودمان‌ يادآوري‌ مي‌كنيم‌ كه‌ تنها راه‌ علاج‌ نابساماني‌هاي‌ روحاني‌، وقوع‌ يك‌ بيداري‌ آن‌ هم‌ به‌ سبك‌ زمان‌ گذشته‌ مي‌باشد. در نشريات‌ وابسته‌ به‌ گروه‌هاي‌ انجيلي‌، همواره‌ بر لزوم‌ وقوع‌ بيداري‌ تأكيد مي‌شود. و به‌ جرات‌ مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ اگر فردي‌ بتواند در رابطه‌ با بيداري‌ مطلبي‌ را به‌ رشته‌ي‌ تحرير در آورد، بي‌ هيچ‌ زحمتي‌، حتماً ناشر يا نشريه‌اي‌ را براي‌ به‌ چاپ‌ رسانيدن‌ مطلب‌ خود خواهد يافت‌. بحث‌ پيرامون‌ بيداري‌ به‌ چنان‌ موضوع‌ داغي‌ تبديل‌ شده‌ كه‌ كسي‌ به‌ خود اين‌ جرات‌ را نمي‌دهد كه‌ در مقابل‌ آن‌ واكنشي‌ از خود نشان‌ دهد و به‌ اصطلاح‌ بر خلاف‌ جريان‌ آب‌ شنا كند.

در دنياي‌ مذهب‌ نيز همانند عالم‌ سياست‌ و فلسفه‌، هرازگاهي‌ پديده‌اي‌ مُد مي‌شود. اگر ما روند تاريخ‌ را بدقت‌ مورد بررسي‌ قرار دهيم‌ به‌ وضوح‌ در خواهيم‌ يافت‌ كه‌ اديان‌ بزرگ‌ جهان‌ همگي‌ داراي‌ دوره هاي‌ افول‌ و اوج‌گيري‌ مي‌باشند. دسته‌اي‌ از مورخين‌ به‌ محض‌ مشاهده‌ي‌ اوج‌گيري‌ يك‌ مذهب‌، از آن‌ به‌ عنوان‌ بيداري‌ ياد مي‌كنند.

در صورتي‌ كه‌ بخواهيم‌ از اين‌ منظر به‌ بيداري‌ بنگريم‌، ناگزير بايد بپذيريم‌ كه‌ در برخي‌ از كشورها، اسلام‌ در حال‌ تجربه‌ي‌ يك‌ بيداري‌ است‌، اين‌ موضوع‌ در مورد مذهب‌ شينتو در ژاپن‌ نيز صدق‌ مي‌كند. اين‌ مذهب‌ پس‌ از جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ دچار افول‌ شده‌ بود، اما امروزه‌ مردم‌ ژاپن‌ مجدداً نسبت‌ به‌ آن‌ ابراز علاقه‌ مي‌كنند و مراسم‌ شينتويي‌ را بر پا مي‌دارند.

در برخي‌ از كشورها نيز شاهد گسترش‌ آيين‌ كاتوليك‌ و پروتستان‌ آزادانديش‌ هستيم‌ و اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ هيچ‌ يك‌ از اين‌ به‌ اصطلاح‌ بيداري‌ها باعث‌ افزايش‌ محسوس‌ سطح‌ اخلاقي‌ اين‌ كشورها نشده‌اند.

ممكن‌ است‌ يك‌ مذهب‌، حتي‌ مسيحيت‌ عامي‌، در كميت‌ رشدي‌ فوق‌ العاده‌ داشته‌ باشد، بدون‌ آنكه‌ در عمل‌ قدرت‌ تبديل‌كننده‌ي‌ روح‌ القدس‌ (در اين‌ رشد) ديده‌ شود.

در نتيجه‌ اين‌ رشد، كليساي‌ نسل‌ بعد دچار چنان‌ افتي‌ مي‌شود كه‌ گويي‌ اصلاً بيداري‌ در كار نبوده‌ است‌. تصور من‌ اين‌ است‌ كه‌ مشكلات‌ بنيادين‌ عصر ما با وقوع‌ يك‌ بيداري‌ بر طرف‌ نخواهد شد، بلكه‌ ضروري‌ است‌ كه‌ يك‌ قدرت‌ تبديل‌ كننده‌ وارد زندگي‌ ما شده‌، علل‌ و اساس‌ بيماري‌هاي‌ اخلاقي‌ و روحاني‌ ما را درمان‌ نمايد.

همواره‌ بايد به‌ جاي‌ بر طرف‌ كردن‌ عواقب‌ يك‌ مشكل‌ به‌ علل‌ آن‌ هجوم‌ برد. به‌ جاي‌ كوشش‌ براي‌ بر طرف‌ كردن‌ علائم‌ يك‌ بيماري‌، بايد خود بيماري‌ را درمان‌ كرد. پس‌ راه‌ حل‌ بن‌ بست‌ فعلي‌ را بايد در يك‌ دگرگوني‌ بنيادين‌ جست‌.

پس‌ از ارزيابي‌ مسايل‌ مختلف‌، به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيده‌ايم‌، كه‌ ما در شرايط‌ كنوني‌ نيازمند وقوع‌ يك‌ بيداري‌ نيستيم‌. چه‌ بسا بيداري‌ بزرگي‌ كه‌ در آمريكا واقع‌ مي‌گردد، چنان‌ آثار تخريبي‌اي‌ بر اخلاقيات‌ آن‌ جامعه‌ بگذارد، كه‌ بازگشت‌ آن‌ كليسا به‌ وضع‌ مطلوب‌ يك‌ قرن‌ به‌ طول‌ بيانجامد.

بهتر آن‌ است‌ كه‌ موضوع‌ را بيشتر بشكافم‌، همه‌ مي‌دانند كه‌ يك‌ نسل‌ قبل‌، گسترش‌ نقد عالي‌ high critic و تفكر مدرن‌ كه‌ حاصل‌ آن‌ نقد عالي‌ است‌، باعث‌ شد تا جنبشي‌ قدرتمند در سطح‌ كليساهاي‌ پروتستانت‌ براي‌ مقابله‌ با آن‌ پديده‌ (نقد عالي‌) شكل‌ بگيرد. هدف‌ از اين‌ خيزش‌، دفاع‌ از ايمان‌ مسيحي‌ تاريخي‌ بود.

بنا به‌ دلايلي‌ روشن‌، اصطلاح‌ بنيادگرايي‌ به‌ اين‌ جنبش‌ الصاق‌ گرديد. جنبش‌ بنيادگرا تا حدي‌ خود جوش‌ بود و تشكل‌ خاصي‌ مسئول‌ پيوند اين‌ حركات‌ به‌ يكديگر نبود. هدف‌ بنيادگرايان‌ مهار به‌ اصطلاح‌ «موج‌ نفي‌» در الهيات‌ مسيحي‌ بود. فعالان‌ اين‌ جنبش‌ در پي‌ آن‌ بودند كه‌ با بيان‌ تعاريف‌ مجدد از محتواي‌ آموزه‌هاي‌ بنيادين‌ كليساي‌ عهد جديد، از آنها حراست‌ كنند. اين‌ يك‌ رويداد تاريخي‌ است‌.

جنبشي‌ كه‌ قرباني‌ جنبه‌هاي‌ مثبت‌ خود شد.

معمولاً فراموش‌ مي‌شود كه‌ بنيادگرايي‌ ضمن‌ گسترش‌ در ميان‌ فرق‌ هاي مختلف‌ و گروه‌هاي‌ مستقل‌، قرباني‌ محاسن‌ خود شد. كلام‌ خدا در دست‌ پيروان‌ اين‌ جنبش‌ به‌ يك‌ عنصر مرده‌ مبدل‌ گشت‌. آموزه‌ي‌ الهام‌ شفاهي‌ نيز به‌ دليل‌ انعطاف‌ ناپذيري‌ بنيادگرايان‌ به‌ صورت‌ يك‌ تعليم‌ بلااستفاده‌ در آمد. (البته‌ من‌ به‌ اين‌ آموزه‌ ايمان‌ دارم‌).

صداي‌ نبي‌ از او گرفته‌ شد و همگان‌ مجذوب‌ توضيحات‌ كاتبان‌ شدند. در بسياري‌ از زمينه‌ها خلاقيت‌ روحاني‌ از بين‌ رفت‌ يرارشي‌ غير رسمي‌ تصميم‌ گرفت‌. اعتقادنامه‌ هايي‌ تدوين‌ كند تا به‌ واسطه‌ي‌ آن‌،محدوده‌ي‌ ايمان‌ براي‌ مردم‌،تعيين‌ شده‌ باشد. ديگر ايمان‌ فرد مسيحي‌ بر مبناي‌ كتاب‌ مقدس‌ نبود،بلكه‌ بر اساس‌ برداشت‌ كاتبان‌ از متن‌ كتاب‌ مقدس‌ قرار داشت‌. بسياري‌ از همايش‌ها، موسسات‌ آموزشگاه‌هاي‌ كتاب‌ مقدس‌، واعظان‌ و دكترهاي‌ برجسته‌ (الهيات‌)، دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌، كاتب‌ گرايي‌ را در كليسا برقرار ساختند. افراط‌ در ديسپانسيوناليسم‌ باعث‌ گرديده‌ است‌ تا مسائلي‌ چون‌ توبه‌ (دگرگوني‌ بنيادي‌)، اطاعت‌ جايگاه‌ صليب‌ در زندگي‌ مسيحي‌ به‌ حاشيه‌ رانده‌ شده‌ و تنها جنبه‌ي‌ تئوريك‌ به‌ خود بگيرند. عملاً بخشهايي‌ از كتاب‌ مقدس‌ كنار گذاشته‌ شده‌اند. هدف‌ ظاهري‌ اين‌ عمل‌ اين‌ است‌ كه‌ «كلام‌ حقيقت‌ ارئه‌ شود» آن‌ هم‌ بر اساس‌ يك‌ سيستم‌ بسته‌.

در نتيجه‌، مخالفت‌ مذهبي‌ با ايمان‌ اصيل‌ مسيحي‌ بيشتر شد. مه‌ سرد و غليظ‌ بر بنيادگرايي‌ سايه‌ انداخت‌. البته‌ ايمان‌ عهد جديد حفظ‌ شد و آموزه‌هاي‌ بنيادين‌ عهد جديد مجدداً برقرار گشته‌ بودند، ولي‌ جو حاكم‌، براي‌ ظهور ثمره‌ي‌ شيرين‌ روح‌ القدس‌ مساعد نبود.روحيه‌ حاكم‌ بر كليساي‌ اوليه‌ در ميان‌ افراد ديده‌ نمي‌شد و ديگر از مسيحيان‌ اعصار گذشته‌ كه‌ در حين‌ جفا خدا را جلال‌ مي‌دادند، خبري‌ نبود. راست‌ ديني‌ مجدداً برقرار گرديد، ولي‌ كليسا فاقد يك‌ عنصر حياتي‌ بود. درخت‌ بنيادگرايي‌ به‌ بار ننشست‌. ديگر صداي‌ كبوتر و قمري‌ به‌ ندرت‌ شنيده‌ مي‌شد. جايگزين‌ آن‌ صداي‌ طوطي‌ بود، كه‌ ازبالا، آموخته‌هاي‌ خود را با لحني‌ جدي‌ و خسته‌ كننده‌ تكرار مي‌كرد.

ايمان‌ كه‌ در زمان‌ رسولان‌ يك‌ واژه‌ي‌ زنده‌ مي‌بود، در تعليم‌ كاتبان‌ به‌ يك‌ آموزه‌ي‌ بي‌ روح‌ مبدل‌ گشت‌. كتاب‌ پيروز شده‌ بود، اما روح‌ حيات‌ بخش‌ نيز از كالبد كليسا جدا گرديده‌ بود. بدين‌ ترتيب‌ كاتب‌ گرايي‌ سيطره‌ي‌ خود را گسترش‌ داد. ايماندار «به‌ اسارت‌ بابل‌» برده‌ شد.

البته‌ بايد پذيرفت‌ كه‌ - در اين‌ بين‌ - استثنائاتي‌ هم‌ وجود داشت‌. حتي‌ در تاريكترين‌ مقاطع‌ زماني‌ از اين‌ دوره‌، در ميان‌ دانشجويان‌ كتاب‌ مقدس‌، افرادي‌ وجود داشتند كه‌ از اساتيد خود شايسته‌تر بودند. آنها براي‌ حضور زنده‌ي‌ خدا اشتياق‌ فراواني‌ داشتند. ايشان‌ كساني‌ بودند كه‌ در اين‌ دوره‌ي‌ قحطي‌، تجربه‌ي‌ پري‌ و قدرت‌ روح‌ القدس‌ را داشتند. اما تعداد اين‌ افراد انگشت‌ شمار بود و حضور آنها باعث‌ رفع‌ جو سنگين‌ حاكم‌ بر محافل‌ مسيحي‌ نشد. اشتباه‌ كاتب‌ گرايي‌ - يك‌ اشتباه‌ - تعليمي‌ نيست‌. مطلب‌ بسيار ظريف‌ است‌، آن‌ قدر ظريف‌ كه‌ به‌ سختي‌ مي‌توان‌ به‌ اشتباهات‌ آن‌ پي‌ برد. تأثير اين‌ مسأله‌ بسيار مرگبار است‌. ما با اظهارات‌ الهيدانان‌ مشكلي‌ نداريم‌، بلكه‌ مشكل‌ بر سر فرضيه‌هايي‌ است‌ كه‌ مطرح‌ مي‌كنند.

كاتبان‌ چنين‌ مي‌گويند كه‌ پذيرش‌ يك‌ چيز، خود به‌ مفهوم‌ داشتن‌ آن‌ است‌. آنها مي‌گويند:هر وعده‌اي‌ كه‌ در كتاب‌ مقدس‌ آمده‌، در ما محقق‌ شده‌ است‌. (به‌ عنوان‌ مثال‌) در صورتي‌ كه‌ ما الهامي‌ بودن‌ رساله‌هاي‌ پولس‌ را بپذيريم‌، هر چه‌ در مورد او صدق‌ مي‌كرد، در مورد ما نيز صادق‌ است‌. كتاب‌ مقدس‌ مي‌گويد كه‌ چطور مي‌توان‌ نجات‌ يافت‌، اما كاتبان‌ پا فراتر گذاشته‌، ادعا مي‌كنند كه‌ بر اساس‌ گفته‌هاي‌ كتاب‌ مقدس‌، از نجات‌ برخوردار هستيم‌. اطمينان‌ به‌ نجات‌ به‌ يك‌ تجربه‌ي‌ فكري‌ تنزل‌ نموده‌ و جاي‌ خود را به‌ پيروي‌ از چند آموزه‌ داده‌ است‌.

مردم‌، در واكنش‌ به‌ سلطه‌گري‌ كاتبان‌ به‌ پا خاستند. انسان‌ تنها تا حدي‌ مي‌توانست‌ تسلط‌ كاتبان‌ را تحمل‌ كند. اين‌ شورش‌ به‌ دور از هياهو به‌ انجام‌ رسيد. بسياري‌ از مسيحيان‌ در مقابل‌ سلطه‌ي‌ فكري‌ كاتبان‌ از خود واكنش‌ نشان‌ دادند. آنها همانند كسي‌ كه‌ در حال‌ غرق‌ شدن‌ مي‌باشد براي‌ دست‌ يافتن‌ به‌ هوا تلاش‌ مي‌كردند. آنها مي‌خواستند عقايد خود را آزادانه‌ بيان‌ كنند، در حاليكه‌ معلمان‌ هميشه‌ براي‌ آنها محدوديت‌ ايجاد مي‌كردند.

اين‌ فحشاي‌ مذهبي‌ بيست‌ سال‌ به‌ طول‌ انجاميد. پس‌ از گوساله‌ پرستي‌ قوم‌ اسراييل‌، اين‌ رويداد، كريه‌ترين‌ واقعه‌ در تاريخ‌ نجات‌ بود.

« و نه‌ بت‌ پرست‌ شويد، مثل‌ بعضي‌ از ايشان‌، چنانكه‌ مكتوب‌ است‌:قوم‌ به‌ اكل‌ و شرب‌ نشستند و براي‌ لهو و لعب‌ بر پا شدند. »(اول قرنتيان 10 : 7 ).

اين‌ مطلب‌ در مورد انجيلي‌ها نيز صدق‌ كرد. خط‌ جدايي‌ ميان‌ كليسا و دنيا از بين‌ رفت‌.

مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ به‌ غير از چند مورد گناه‌ اخلاقي‌، ساير گناهان‌ دنياي‌ خارج‌ از نجات‌ در ميان‌ به‌ اصطلاح‌ مسيحيان‌ «تازه‌ تولد يافته‌» به‌ چشم‌ مي‌خورد. كليسا از دنيا پيروي‌ و تقليد مي‌كند. مسئولان‌ مذهبي‌ براي‌ رسيدن‌ به‌ اهدافشان‌ روشهاي‌ جهان‌ تبليغات‌ را به‌ خدمت‌ گرفته‌اند. در بسياري‌ از كليساها، مسئولان‌ در بيان‌ اقداماتشان‌ و نتايج‌ حاصل‌ از آنها اغراق‌ مي‌كنند. آنها مسايل‌ را به‌ سود خود پيش‌ مي‌برند. ديگر فضا و جو حاكم‌ بر عهد جديد حس‌ نمي‌شود، بلكه‌ به‌ جاي‌ آن‌ بيشتر تأثير هالي‌ وود و بُرد وی ‌ ( Broad Way ) به‌ چشم‌ مي‌خورد.

بسياري‌ از انجيلي‌ها ديگر دست‌ به‌ ابتكار و خلاقيت‌ نمي‌زنند، بلكه‌ تنها به‌ تقليد از الگويي‌ كه‌ دنيا ارايه‌ مي‌دهد، بسنده‌ مي‌كنند. ايمان‌ مقدس‌ پدران‌ ما به‌ يك‌ تفريح‌ ساده‌ تبديل‌ گرديده‌ است‌ و در نهايت‌ تأسف‌ بايد گفت‌ كه‌ اين‌ مسئولان‌ (مذهبي‌) هستند كه‌ چنين‌ بلايي‌ را بر ايمان‌ وارد آورده‌اند.

آن‌ جريان‌ اعتراضي‌ كه‌ در كليساي‌ عهد جديد متولد شده‌ بود و همواره‌ با قدرت‌، روشهاي‌ دنيا را محكوم‌ مي‌نمود، دچار خفگي‌ شده‌ و از ميان‌ برداشته‌ شد. آن‌ عنصر بنياديني‌ كه‌ موجب‌ مي‌گرديد تا مسيحيان‌ منفور باشند، از محافل‌ انجيلي‌ عصر حاضر رخت‌ بربسته‌ است‌. ديگر لازم‌ نيست‌ تا فردي‌ به‌ دليل‌ مسيحي‌ بودن‌ و يا مسيحي‌ شدن‌، بهايي‌ سنگين‌ بپردازد. فيض‌ ديگر رايگان‌ نيست‌، بلكه‌ ارزان‌ است‌. هم‌ اكنون‌ ما مي‌كوشيم‌ تا به‌ دنيا ثابت‌ كنيم‌ كه‌ مي‌توانند بدون‌ پرداخت‌ هيچ‌ بهايي‌، از مزاياي‌ ملكوت‌ خدا استفاده‌ كنند. به‌ آنها گفته‌ مي‌شود كه‌ ديگر نياز نيست‌ تا روشهاي‌ زندگي‌ خود را تغيير بدهند. بلكه‌ به‌ عنوان‌ جايزه‌ي‌ پذيرش‌ چنين‌ انجيلي‌ به‌ آسمان‌ خواهند رفت‌.

البته‌ اين‌ توصيف‌ در برگيرنده‌ي‌ تمام‌ محافل‌ مسيحي‌ نيست‌. اما واقعيت‌ آن‌ است‌ كه‌ اكثر مسيحيان‌، چنين‌ برداشتي‌ از ايمان‌ مسيحي‌ دارند و اين‌ طرز فكر در زندگي‌ آنها به‌ وضوح‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. اگر بخواهيم‌ به‌ همين‌ شكل‌ ادامه‌ دهيم‌، بايد گفت‌ كه‌ مسيحيان‌ ساعات‌ خود را به‌ عبث‌ صرف‌ دعا براي‌ بيداري‌ مي‌كنند. در اين‌ شرايط‌ دعا براي‌ بيداري‌ بي‌ فايده‌ است‌. وقوع‌ بيداري‌، براي‌ آن‌ دسته‌ از طالبان‌ بيداري‌ كه‌ اجازه‌ نمي‌دهند تا روح‌ القدس‌ آنها را به‌ منظور ايجاد تغيير در زندگي‌شان‌ و نيز هماهنگ‌ شدن‌ با الگوي‌ موجود در عهد جديد، روشن‌ سازد، مشكلي‌ را حل‌ نخواهد نمود.

وقتي‌ كه‌ دعا كردن‌ اشتباه‌ است‌!

گاهي‌ اوقات‌ دعا كردن‌ اشتباهي‌ بيش‌ نيست‌. حتي‌ در برخي‌ شرايط‌ دعا كردن‌ گناه‌ محسوب‌ مي‌شود. ما در اين‌ رابطه‌ يك‌ نمونه‌ي‌ بارز در كتاب‌ مقدس‌ داريم‌:

اسراييل‌ در عاي‌ شكست‌ سنگيني‌ را متحمل‌ شده‌ بود. در اين‌ باره‌ در كلام‌ چنين‌ مي‌خوانيم‌:«خداوند به‌ يوشع‌ گفت‌:برخيز چرا تو به‌ اين‌ طور به‌ روي‌ خود افتاده‌اي‌؟ اسراييل‌ گناه‌ كرده‌، و از عهدي‌ نيز كه‌ به‌ ايشان‌ امر فرمودم‌ تجاوز نموده‌اند و از چيز حرام‌ هم‌ گرفته‌، دزديده‌اند، بلكه‌ انكار كرده‌، آن‌ را در اسباب‌ خود گذاشته‌اند...برخيز قوم‌ را تقديس‌ نما و بگو براي‌ فردا خويشتن‌ را تقديس‌ نماييد، زيرا يهوه‌ خداي‌ اسراييل‌ چنين‌ مي‌گويد: اي‌ اسراييل‌ چيزي‌ حرام‌ در ميان‌ توست‌ و تا اين‌ چيز حرام‌ را از ميان‌ خود دور نكني‌، پيش‌ روي‌ دشمنان‌ خود نمي‌تواني‌ ايستاد. »(يوشع 7: 10- 11 و 13). ما به‌ يك‌ دگرگوني‌ ريشه‌اي‌ در كليسا احتياج‌ داريم‌.

دعا كردن‌ براي‌ اينكه‌ خدا بركت‌ خود را بر يك‌ كليساي‌ مرتد و نامطيع‌ بريزد، كاري‌ اشتباه‌ است‌. تنها نتيجه‌ي‌ علاقه‌ي‌ فراينده‌ي‌ دنيا به‌ مسيحيت‌ اين‌ خواهد بود كه‌ به‌ تعداد اعضاي‌ كليساهايي‌ كه‌ قصد ندارند تا به‌ فرامين‌ مسيح‌ گردن‌ بنهند و از او پيروي‌ كنند، افزوده‌ خواهد شد. تنها زماني‌ افزايش‌ تعداد اعضا براي‌ خدا راضي‌ كننده‌ خواهد بود كه‌ در كنار آن‌ افراد راههاي‌ خود را تغيير داده‌ و در مسير تقدس‌ گام‌ بردارند. خدا پيغامي‌ به‌ اشعيا داد كه‌ بايد مسئله‌ي‌ ما را براي‌ هميشه‌ حل‌ نمايد:« خداوند مي‌گويد از كثرت‌ قرباني‌هاي‌ شما مرا چه‌ فايده‌ است‌؟ از قرباني‌هاي‌ سوختني‌ و قوچها و پيه‌ پرواريها سير شده‌ام‌ و به‌ خون‌ گاوان‌ و بره‌ها و بزها رغبت‌ ندارم‌. وقتي‌ كه‌ مي‌آييد تا به‌ حضور من‌ حاضر شويد، كيست‌ كه‌ اين‌ را از دست‌ شما طلبيده‌ است‌ كه‌ دربار مرا پايمال‌ كنيد؟ هداياي‌ باطل‌ ديگر مياوريد. بخور نزد من‌ مكروه‌ است‌ و غره‌ ماه‌ و سبت‌ و دعوت‌ جماعت‌ نيز. گناه‌ را با محفل‌ مقدس‌ نمي‌توانم‌ تحمل‌ نمايم‌...خويشتن‌ را شسته‌، طاهر نماييد و بدي‌ اعمال‌ خويش‌ را از نظر من‌ دور كرده‌، از شرارت‌ دست‌ برداريد. نيكوكاري‌ را بياموزيد و انصاف‌ را بطلبيد. مظلومان‌ را رهايي‌ دهيد، يتيمان‌ را دادرسي‌ كنيد و بيوه‌ زنان‌ را حمايت‌ نماييد...اگر خواهش‌ داشته‌، اطاعت‌ نماييد، نيكويي‌ زمين‌ را خواهيد خورد. »(اشعيا 1: 11- 13) تنها زماني‌ دعا براي‌ بيداري‌ اجابت‌ مي‌گردد كه‌ به‌ همراه‌ آن‌ يك‌ دگرگوني‌ بنيادين‌ در زندگي‌ ما روي‌ داده‌ باشد. ممكن‌ است‌ كه‌ ساعتها دعا كردن‌ در شب‌ از نظر خداوند ناخوشايند نيز باشد.

« اطاعت‌ بهتر از قرباني‌ است‌ »(اول‌ سموييل 15: ۲۲- ۲۳ )

ما بايد به‌ مسيحيت‌ عهد جديد رجوع‌ كنيم‌. اين‌ مسئله‌ تنها به‌ تعليم‌ محدود نمي‌شود. جدايي‌ از دنيا، اطاعت‌، فروتني‌، بي‌ پيرايگي‌، جديت‌، خويشتن‌ داري‌، پاكدامني‌، عفت‌ كلام‌ و حمل‌ صليب‌ همگي‌ از ارزشهايي‌ هستند كه‌ بايد دروني‌ شوند. اين‌ ارزشها بر كليساي‌ عهد جديد حاكم‌ بود. بايد هيكل‌ را از وجود تاجران‌ و صرافان‌ پاك‌ ساخت‌.

با ما در ارتباط‌ باشيد:
www.kelisanet.org منبع